پيام دوستان
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
خانه ي خانواده
103/1/23
*سحربانو*
بقيه شو شما بگيد........:(
zohoor-e-monji
ياد منم بخير...
* راوندي *
{a h=andishe}خانه ي خانواده{/a} و عليک السلام ، ياد باد آن روزگاران ياد باد ، هر که هست و نيست اينجا شاد باد :) @};-
خانه ي خانواده
{a h=ravandi} راوندي {/a} يادش بخير
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
+
سلامممممم ..سال نو مبارک.طاعاتتون قبول.. سرنماز صبح بودم ياد اينجا افتادم يه دفعه ک ماه رمضوناي خيلي سال پيش فيد الله اکبر ميزدم ميرفتم ميخوابيدم.سر نماز يه دور مرور خاطرات کردم و همتونو ياد کردم..واقعا دلم براي همتون تنگ شده بود..اومدم پياما هامو خوندم تجديد خاطره کردم:-) @};-
مختار تندر
103/1/20
+
هر نوايي با نگاهي از درون آيد برون ... بايد از دل با نگاهت همنوا گردد درون
پيام رهايي
103/1/14
كوروش-7
103/1/12
+
قاتــل ها هميشــه،
چاقـــو.. تفنگـــ..
قاتـل ها هميشــه اسلحــه نمــي کشنـد..
گاهـي قاتـل ها آنقــــــدر ديــــــــر سراغــت مي آيـند..
که مي ميــــــري...
...
كوروش-7
103/1/12
+
صبرت که تمام شد ، نرو....<br>معرفت تازه از آن لحظه آغاز ميشود ......<br>
كوروش-7
103/1/12
{a h=jadekhatereha}سحربانو{/a} سلام ، اگه ممکنه اسم نويسنده و عنوان اين کتاب رو بنوسيد ، خيلي دوست دارم بدونم.
2 فرد دیگر
46 فرد دیگر
كوروش-7
103/1/12
+
سلام پيامرسان قديمي وپارسي يار جديد
مدتي است که همه امان درگير زندگي ومشکلات وهزار جور روزمرگي شديم
خسته از روزهاي تکراي پناه ميبريم به گوشي هايمان که عين سرم تقويتي به دستانمان وصل است.طبق عادت مي رويم تلگرام واتساپ وبعد هم اينستا..حالم بهم ميخورد از اينهمه خودنمايي هايي ک هي پشت سرهم خودشان را به رخ ميکشن.عوض شدن دوستانم را که ميبينم با خودم ميگويم چه شد؟کجاي کارمان اشتباه بود ک شديم اين...
*نگين خانوم*
103/1/12
آمدم اينجا فيدهاي قديمي را خواندم کامنت هايي ک گذاشته بودم را مرورکردم .فيدهايي ک زده بودم.پستايي ک باهزار جور حس متفاوت نوشته بودم همه رو خوندم همه ي همه رو..از اول تا اخر فقط يه لبخند پهن روي صورتم خودنمايي ميکرد
+
[تلگرام]
+
من سالـ ـهاست که *نيستـ ـم*!
نيستم که بدانم
تمام هستي
شما را فَريـاد ميزند
چه بيچـ ـاره من
که خويش را
از اين همه حضـور
*دَريـغ* کردهام
آقا جان...
.
.
آفتابــ:(
my writings
103/1/4
+
نمـي دانم *شــب ها*
من *شاعــر* مي شــوم
و تــو را *غــزل بــاران* مي کنــم
يا تــو *بهانـــه* مي شوي
و من
غزل غزل *مي بـــارم*!
my writings
103/1/4
19 فرد دیگر
98 فرد دیگر
+
هُوَ الصبور...
من انتظار کشيدن را بلد نيستم
اما اين را خوب ميدانم...
وقتش که برسد
تو خوداَت ميآيي،
«*نا گَـ ـهان*»...
در من *شِـ ـعر* ميشَوي...
و از لَبـ ـهايم *سَرازيـ ـر*...
.
.
آفتابــ
my writings
103/1/4